جانانجانان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

معجزه‌هاي شيرين من♥♥❤❤❥

جانان قشنگم تولد ۲ سالگیت مبارک !

دیروز سی ام مرداد بود دومین تولد دختر گلم جانان . من و بابا و جانان و آوا  یه جشن کوچولوی ۴ نفره   گرفتیم. و ایشاللا جشن اصلی می مونه واسه هفته بعد. دختر عزیزتر از جونم ایشاللا تولد ۱۰۰ سالگیت!!!!! دوباره می خوای شمعو روشن کنی؟؟؟؟؟ تبلد تبلد تبلد......     ممممممم کیک بی بی!!!!   ...
31 مرداد 1391

فرشته کوچولوی ما به زمین اومد!

صدای یک پرواز... فرود یک فرشته... و شروع یک زندگی.............. قدمت پر خیر و برکت عزیزم... فرشته کوچولوی من به دنیا خوش اومدی!       جانان سعی می کنه خواهر کوچولو رو ببوسه... الهی قربون دوتاتون بشم...! جانان به خواهرش می گه: عسیسم ....!!     کوچولوی ناز مامانی...!!! زودتر بزرگ شو .......   ...
23 مرداد 1391

چهل روزگی آوا

آوای خوشگلم دیروز ۴۰ روزه شد. اینم عکسای دختر نازم بعد از یه حموم دلچسب.....   و البته اینم از جانان خوشگلم در حال دیدن سی دی: و البته بعد از چند دقیقه : . . .     «مامانی باید این شلوار و تن آوا کنی...»   ...
23 مرداد 1391

آوای زندگی ما.....

بالاخره دختر من هم شناسنامه دار شد و اسمش  شد :  آوا البته خیلی ها تعجب کردن که اسم دلان یه دفعه به آوا تغییر پیدا کرد. اما من و همسرم مدتی بود که داشتیم به این قضیه فکر می کردیم. و برای ما خیلی هم سریع نبود. دختر گلم  آوا ی زندگی ما نامدار باشی!!!!! امروز  آوا یک ماهه می شه!!!! عزیز مامان یکماهگیت مبارک! ...
14 مرداد 1391

فدای خستگیهات...

جانان خوشگلم بعد از برگشتن از آتلیه اونقدر خسته بود که روی مبل پهن شد و به خواب ناز رفت.  بر عکس همیشه که به سختی باید ظهرا بخوابونمش.....     ...
14 مرداد 1391

جانان در آتلیه نیلچی

امروز برای جانان وقت آتلیه نیلچی گرفته بودم. البته قرار بود که هر دو تا فرشته های گلمو با هم ببرم آتلیه. اما  بعد تصمیم گرفتم تا یه نوبت دیگه این کارو کنم. چون از یه طرف جانان رو می خواستن عکاسی تبلیغاتی کنن  و از طرف دیگه من و پدرش نمی خواستیم عکس بگیریم. میدونین که تو اینجور مواقع باباها سرشون شلوغه و وقت اینجور کارا رو ندارن!!!!! ایشاللا به زودی ۴ تایی می ریم آتلیه. وقتمون ساعت ۱۰ بود.۹ صبح خانوم خانوما رو بیدار کردم و آماده شدیم و راه افتادیم. وقتی رسیدیم آتلیه گفتن ببر طبقه ۳ موهاشو یه دیزاین خوشگل کن. بگذریم که موهای دخترم خودش خوشگل بود....! بعد از درست کردن موها رفتیم آتلیه و لباسای خانوم گلو تنش کردمو تو دکورای مختلف عکس...
10 مرداد 1391

روزانه های جانان و دلان

این روزا داره مث برق می گذره و فرشته کوچولوی ما روز به روز بزرگتر می شه... ۲۴ روزگی دلان   وقتی که مامان تو آشپزخونه کار داره دلان رو می ذاره رو کابینت تا از دست من در امان باشه... من که کاریش ندارم... فقط می خوام بوسش کنم... دستشو بگیرم... بغلش کنم..... خوب خواهر کوچولومه ... دوسش دارم ...
8 مرداد 1391
1